چه آدمهایی در زندگی ما تاثیر میگذارند؟
در زندگی همه ما، مواقعی هست که با رخ دادن یه اتفاق و حادثه، دیدن یک فرد و یا حتی خوندن یک مطلب، روال زندگیمون دستخوش تغییراتِ زیادی میشه.
ممکنه گاهی، این تغییر با یه اتفاق بد خودش رو نشون بده. شاید افرادی رو دیده باشین که میگن، از روزی که بابام مُرد، دیگه اون آدم سابق نشدم، یا مثلا از وقتی طلاق گرفتم صد سال بزرگتر شدم، یا بعد از رد کردنِ اون خودکشی، درسهای زیادی گرفتم، بعد از اون بیماری، دیدم به زندگی عوض شد و … .
یک سری تغییرات اما، دقیقا در مقابل این قضیه قرار میگیرن، یعنی با اتفاقات خوب همراه هستن. شاید دیده باشین که اطرافیانتون ازدواجشون رو بزرگترین تغییر زندگیشون بدونن، یا مثلا مادر شدن، مکه رفتن، قبولی در آزمون تحصیلی یا استخدامی و … .
اما از همهی اینها که بگذریم یک سری از تغییرات هستن که با آدمها وارد زندگی ما میشن. درسته که این تغییرها میتونن بزرگ و یا کوچیک باشن اما مهم اینه که هر آدمی با ورودش به زندگیمون، قطعا تاثیراتی روی ما و زندگی ما خواهد گذاشت. اخیرا این سوال رو شنیدم که تاثیرگذارترین آدم زندگیت کی بوده؟!! خب این اولین بار بود که داشتم واقعا به این سوال فکر میکردم و آدمهای زندگیم رو برانداز میکردم.
نظر شما چیه؟ پدر؟ مادر؟ خواهر یا برادر؟ افراد خانواده؟ همون آدمهایی که از روزی که چشم باز میکنی توی زندگیت هستن و تا بزرگسالی انگار چه بخوای چه نخوای محکومی که باهاشون زندگی کنی و مدام ببینیشون. در طول تاریخ آدمهای زیادی اعضای خانوادهی خودشون رو تاثیرگذارترین آدمهای زندگیشون معرفی کردن. مادرهایی که خودشون و جونشون رو وقف فرزندانشون کردن، پدرانی که برای به دست آوردن مایحتاج زندگی ثانیه ثانیه زحمت کشیدن، و خواهرها و برادرهایی که گاه جای والدین رو پر میکردن.
از خانواده که بگذریم دوست میتونه جایگاه خاصی توی زندگی ما داشته باشه. دوست خوب، دوست بد، هر شکلی که داشته باشه، با خودش دنیایی درس و تجربه میاره. دوستها به ما اعتماد کردن و محتاط بودن رو یاد میدن. یاد میدن که درد و دل بکنیم یا اینکه خویشتندار بمونیم. دوستها چون همسن و سال ما هستن میتونن به ما شور زندگی بدن و قادرن که در حالت بدش، همهی انگیزهی زندگی کردن رو از ما بگیرن.
تا حالا به تاثیر معلمها و استادها در زندگیتون فکر کردین. مهمترین افرادی که روند ادامهی مسیر رو به طور ناخودآگاه در ذهن ما مشخص میکنن. دبیرستان که بودم با تحقیر معلم زبانم، تصمیم گرفتم انقدر زبان بخونم که روی معلمم رو کم کنم. در روانشناسی به این واکنش میگن: جبران افراطی. ده سال بعد، من نه اسم اون معلم رو به خاطر داشتم و نه حتی یه بار دیده بودمش اما انقدر وقتم رو به خوندن زبان انگلیسی گذرونده بودم که مطمئنم اگه کاری که بهش عشق میورزیدم رو انجام میدادم، تا الان نه تنها از تمام زندگیم لذت برده بودم، بلکه توی کارم شهرت زیادی به دست آورده بودم. اون آدم با کلمات خودش ده سال، من رو دنبال سایهی حرفاش کشوند. چه بسیار آدمهایی رو میشناسم که با تشویق معلمشون رتبههای تک رقمی کنکور شدن و زندگیشون رو از منجلاب بیرون کشیدن و چه بسیار آدمهایی که با توبیخ معلم، سرخورده و فراری شدن از درس، ورزش و یا حتی حرف زدن (به دلیل لکنت زبان) و در حالت دیگه، جبران افراطی.
بازهی این آدمهای تاثیرگذار بسیار بسیار گسترده است. اعضای خانواده، دوست، معلم یا استاد، یک روانشناس یا مشاور، یک همکار، یک عالم یا فرد دیندار و یا حتی یک عابر، کسی که از کنار ما رد میشه و شاید در حد چند کلمهای با ما حرف میزنه. همهی این افراد میتونن طیف وسیعی از حسها و تغییرات رو در ما به وجود بیارن که به طور کلی میتونیم به دو طیف مثبت و منفی تقسیمشون کنیم. این وسط چیزی که حائز اهمیته اینه که هر آدمی در زندگی ما، میتونه دنیایی قدرت داشته باشه و این قدرت گاهی اونقدر بزرگه که بتونه ما رو دهها سال، دنبالهروِ خودش کنه. آدمها حتی قادرن که زندگی ما رو بهشتی و یا جهنمی کنن. پس قدرت تک تک آدمهایی که وارد زندگی ما میشن، قدرتی غیرقابل انکاره.
اینجاست که اگه با آدمهای زیادی سر و کله زده باشین و به عظمت تاثیر دیگران در زندگیتون پی برده باشین، خودتون رو کانون مرکزی در دنیای خودتون میدونین و به هیچ وجه حاضر نیستین که اجازه بدین هر کسی هر چقدر هم کوتاه و با هر عنوانی، وارد زندگیتون بشه. و مطمئنا در مورد آدمهایی که در زندگیتون هستند هم خودتون تصمیم میگیرین. در واقع ممکنه فکر کنین که در کنار فلان عضو خانواده موندن، میتونه خطرات جبران ناپذیری بهتون وارد کنه و ترجیح بدین اون شخص رو از لیست افراد زندگیتون خط بزنید. من نه آدم مومنی هستم و نه یک روانشناس اما محض رضای خدا، انقدر به خودتون نگین که من حواسم به خودم هست و از این گوش میگیرم و از اون گوش رد میکنم. شما هر چه قدر هم ادعای این رو داشته باشین که حواس جمعین، باز هم نمیتونین از تاثیر آدمهای دیگه توی زندگیتون در امان باشین.
به قلم سیده هدی قاسمیان