آموزش راستگویی به کودکان (قسمت دوم)
در مقاله اول توضیح دادیم که راستگویی و دروغگویی در کودکان، مسئله خیلی مهمیه و والدین باید به این مقوله توجه داشته باشن. و همونطور که گفتیم، آموزش دروغگویی از سن 2 سالگی باید شروع بشه. و یه سری نکات رو گفتیم تا بدونین چجوری باید فرزندانی راستگو تربیت کنین. حالا در قسمت دوم میخوایم به موارد مهم دیگه ای اشاره کنیم که میتونه به شما کمک زیادی بکنه. با ما همراه باشین.
گوینده: کیارش اسدی کمال
به فرزند خود بفهمونین که خودحقیقی اش کاملا قابل قبوله
کودکتون رو قانع کنین که اونو، درست به همون شکلی که هست، دوست دارین. با گفتن «من نمره ۱۶ واقعی رو از نمره ۲۰ دروغی بیشتر دوس دارم»، به کودکی که در حال نشون دادن نمرات واقعیاش هست، صداقت رو یاد میدین. کودکی که میدونه مقبولیتش توی خانواده مشروط به چگونه عملکردش در مدرسه نیست، انگیزه کمتری برای دروغ گفتن داره.
کودکتون رو همونطوری که هست دوست داشته باشین و اینو بهش بگین. تا انگیزه بیشتری برای راستگو بودن داشته باشه.
به کودکی که دروغ گفته، برچسب نزنید
از قضاوتهایی مثل «تو یه دروغگویی!» یا «چرا هیچوقت نمیتونی راستش روو بگی؟» پرهیز کنین. بچه ها، اکثر اوقات با برچسبهایی که والدین به اونها میزنن خودشون رو میشناسن و تعریف میکنن. برای کودک، داشتن برچسبی بد، بهتر از هیچ برچسبی نداشتنه. حداقل، «دروغگو بودن» هویتی معلومه. یک برچسب، حتی برچسبی بد، میتونه به رسالتی تبدیل بشه که خویشتن کودک رو تحقق میبخشه. به همین دلیل، آموزش راستگویی به کودک سادهتر میشه. بهتره از چنین عبارتی استفاده کنین: «الان شبیه خودت نیستی. تو معمولا به من راست میگفتی». از او نپرسین که: «داری دروغ میگی؟»، بلکه بگویین: آیا واقعا همین اتفاق افتاد؟
هیچوقت به بچه هاتون برچسب دروغگویی نزنین، و هی بهشون نگین تو داری دروغ میگی!!! اینطوری بچه ها توی ذهنشون به این باور میرسن که یه دروغگو هستن و دیگه نمیتونن کودک راستگویی باشن و فکر میکنن که شخصیتشون جلوی شما خراب شده و دیگه درست نمیشه و از این رو انسانهایی ترسو و با اعتماد به نفس پایین بار میان.
پیش زمینه های دروغگویی رو فراهم نکنید
اگر فرزندتون تمایل به دروغگویی داره، به جای فراهم کردن زمینه دروغ گفتن و پنهانکاری توی خونه، اونو کاملا منصفانه و باملایمت با عواقب رفتارهای ناخوشایندش مواجه کنین. اگه دوست ندارین دروغ بشنوین، از پرسیدن سؤالهای غیرضروری پرهیز کنین. برای مثال، وقتی فرزندتون در مقابل یک شیرینیخوری شکسته ایستاده و خردههای بیسکوییت به دستهاش چسبیده، مسخره اس که بپرسین آیا اون ظرف رو شکسته یا نه؟. بیشک اون این کار رو کرده، بنابراین، با انصاف هر چه تمامتر، اونو با کاری که انجام داده روبهرو کنین.
کودکتون رو با ملایمت و خوش اخلاقی با عواقب دروغ گفتن مواجه کنین.
با انتظار شنیدن حقیقت، راستگویی رو به فرزندتون یاد بدین
یکی از بخشهای اساسی آموزش صداقت و راستگویی به کودک، رسوندن این پیام هست: «من ازت انتظار دارم راستش رو بگی». به بیان دیگه، فرزند شما نباید احساس کنه، در این مورد، گزینه دیگه ای داره. از یاد نبرین، کودکان از نظر ذهنی آماده رویارویی با تصمیمگیریهایی نیستن که وابسته به موقعیتن، و این موقعیت ها به اونها میگن: «وقتی کار راحتی بود، راستش رو بگو. اما اگه با مسئله سختی روبهرو شدی، میتونی دروغ بگی.» کودک به قدر کافی، در دوران دبیرستان و دانشگاه، با این طرز تفکر مواجه میشه. وقتی فرزند شما بدونه از اون چه انتظاری دارین، اونو سادهتر برآورده میکنه.
سعی کنین مطابق با سن فرزندتون، باهاش صحبت کنین و راستگویی رو آموزش بدین. اونها رو انسان هایی بزرگ منش و شجاع تربیت کنین، تا در مواجه شدن با یه موقعیت سخت، دروغ گفتن رو که یه راه فرار آسون از موقعیت هست رو انتخاب نکنن.
وقتی فرزندتون دروغ می گه، چه کاری باید انجام بدین؟
همیشه دروغ فرزندتون رو اصلاح کنین. به او اجازه ندین خیال کنه از راست گفتن فرار کرده. کودک رو با کاری که انجام داده مواجه کنین و به اون بفهمونین که ناراحت و ناامید شدین. در چنین موقعیتی، کودکی که وجدان داشته باشه خودشو با احساس پشیمونی تنبیه میکنه. انجام دادن تنبیههای بیشتر به موقعیتی که در اون قرار گرفتین بستگی داره. شما، به عنوان والد، باید شرایط رو طوری تنظیم کنین که تمام عواقب ذاتی و طبیعی اون اشتباه، متوجه کودک بشه. از یاد نبرین که، دروغگویی گاهی اتفاق میافته و این طبیعیه ، اما اگه کودک شما به دروغ گفتن عادت کرده، باید نگران بشین و سعی کنین با آموزش های لازم از این مسئله جلوگیری کنین.
ناراحتیتون در برابر دروغ گفتن کودکتون رو به صورت ملایم، بروز بدین. بزارین بفهمن که شما ناراحت شدین. سعی کنین تنبیهشون نکنین چون اثرات جبران ناپذیری داره.
کودک رو به راستگویی تشویق کنید
همونطور که در قسمت اول گفتیم، برای آموزش صداقت به کودک، در هر فرصت مناسبی، از اهمیت «راستگویی» صحبت کنین. در این زمینه، لازم نیست اونقدر صبر کنین تا در بحرانی گیر بیفتین که هر چه میگین حالت موعظه به خودش بگیره. درباره موضوعات بزرگتر، مانند اهمیت صداقت در بروشورها و تبلیغات، نقش صداقت در سادهتر شدن زندگی(دشواری دروغهایی که باید برای پوشاندن هم گفته بشن) و اینکه چگونه در نهایت صداقته که آشکار میشه، با فرزندتون حرف بزنین. اتفاقات خونوادگی موضوع خوبی برای تحلیل از نظر صداقت و راستگویی هستن. به کودک بگین افراد راستگو چگونه احترام دیگران رو به دست میارن. در نهایت، داستانهایی رو که در مدح راستگویی و مذمت دروغگویی نوشته شدهاند(مانند داستان چوپان دروغگو) رو برای کودک تعریف کنین.
با کودکتون در موقعیت های مختلف درباره ی راستگویی و پاداش هایی که به دنبال داره و دروغگویی و عواقبش صحبت کنین و حتی میتونین داستان تعریف کنین.
به فرزندتون بیاموزید که چه زمانی سکوت به معنای دروغگویی نیست
یکی از نکات خوشایند درباره کودکان، بهخصوص اونهایی که سن کمتری دارن، اینه که بهشدت راستگو هستن. اما این راستگویی رو گاهی در مواقع بدی بروز میدن: «عمه، چقدر بوی بدی میدی!» یا «تو اصلا قشنگ نیستی». از جملاتی هستن که هر کودکی ممکنه بهراحتی بیان کنه. به همین دلیل، بخشی از آموزش صداقت به کودکان باید به این موضوع اختصاص پیدا کنه که گاهی در صورتی که راست گفتن باعث خدشهدار شدن احساسات کسی میشه، بهتره کلا سکوت کنن. پس در چنین مواردی به کودکتون بگین: «گاهی وقتا بهتره نظرت رو پیش خودت نگه داری». در چنین مواقعی، در حالی که نمیخواین خلوص و صداقت فرزندتون رو مختل کنین، به او آموزش بدین که باید احساسات دیگران رو نیز در نظر بگیره. این گفته رو به فرزندتون گوشزد کنین: اگه نمیخوای چیز خوبی بگی، اصلا هیچی نگو.
به کودکتون یاد بدین که همیشه نباید نظراتش رو به اطرافیانش بگه. چون ممکنه باعث ناراحتیشون بشه.
به ذهن کودک سرک بکشید
شاید تو انقدر دلت این اسباببازی رو میخواسته که تصور کردی دوستت واقعا اون رو بهت داده. میخوای بهش زنگ بزنیم و این رو ازش بپرسیم؟. این جمله فرصت خوبی به کودک شما، که اسباببازی دوستش رو از منزل او آورده، میده که دروغ خودش رو اصلاح کنه. شاید هم دوستش واقعا اسباببازی رو به فرزندتون داده باشه. در اینباره، شما باید نقش یک کارآگاه رو بازی کنین و به فرزندتون کمک کنین از حقیقت پرده برداره، هم برای خودش و هم برای شما. کودکان این توانایی رو دارن که طوری با خودشون حرف بزنن تا داستانی تخیلی رو، که خواستهشون رو برآورده میکنه، باور کنن. وقتی فرزند شما به هفت سالگی رسید، بهتر میتونه بین تظاهر کردن و گفتن داستانهای خیالی، که به قصد فریب دادن طراحی شده، تمایز قائل بشه.
سعی کنین با فرزندتون رابطه خیلی نزدیکی داشته باشین. اونها رو گول نزنین چون متوجه میشن و شما رو والدینی دروغگو فرض میکنن. باهاشون دوستانه و صمیمی برخورد کنین، تا بتونن بهتون اعتماد کنن.
به قلم الهام قویدل