نقد داستان ثواب یا گناه
اثری از سید محمد علی جمالزاده
این داستان اولین بار در مجله “خوشه” در سال 1334 منتشر شد. در این داستان، راوی تا میتواند به پسربچهی زنِ رختشوی خانهشان رسیدگی میکند. کاری میکند که بتواند به مدرسه برود و او هم که “سهراب” نام دارد، روز به روز شخصیت موجهتری پیدا میکند و در نهایت، کارمند میشود. این در حالی است که مادر او سخت بیمار گشته و دیگر قادر به کارکردن نیست، در نتیجه، خرج زندگی و دوا درمان مادر پیر و بیمار، به دوش سهراب میافتد. صد البته که به قول راوی “حقوق سهراب به هیچ وجه جواب این قبیل مخارج را نمیدهد و مادر و پسر مجبور به همان کارهایی شدهاند که عموما هموطنان ما در این قبیل موارد بدان متوسل میگردند، یعنی فروختن و گرو گذاشتنِ دار و ندار خود از دیگ و سینی و فرش و گوشواره و النگو”.
اگر حوصلهی خوندن ندارین، میتونین فایل صوتی زیر رو گوش بدین 🙂
گوینده : کامیار ارباب زی
پایین همین مقاله میتونید به فایل صوتی کامل داستان گوش بدید!
راوی مدتی از این خانواده بیخبر میشود تا اینکه خبر میرسد، سهراب، برای دزدی به منزل همسایهشان که مرد پولداری بوده رفته و او را به قتل رسانده و دستگیر شده. راوی از روی کنجکاوی به دیدار مادر سهراب میرود و او را پریشانتر و بیخبرتر از آن میبیند که به جواب سوالاتش برسد. بنابراین با توجه به اینکه در شهربانی رفیق و آشنا زیاد داشته به دیدن سهراب میشتابد!
متوجه میشود سهراب میخواسته کمی از پولهایش را بردارد که مرد سر میرسد و سهراب او را میکشد. در این میان، با هر بار ملاقاتِ راوی با سهراب، پس از کمی صحبت، حال سهراب آنچنان بد میشود که به تشنج می افتد و راوی با حالِ گرفته از او جدا میشود. تا اینکه آخرین باری که راوی به دیدن سهراب میرود، او را در کمال آرامش میبیند.
سهراب شروع میکند و از دیداری که با مقتول، در خواب و بیدار داشته سخن میگوید. مرد مقتول، آدم کنس و پولپرستی بوده که خیرش به هیچ احدی نمیرسیده و طعم آرامش را در زندگیاش نچشیده، چراکه مدام نگران داراییهایش بوده و میترسیده اموالش را از دست بدهد. او به خاطر گرفتنِ جانش، تشکر میکند و میگوید که از زندگیِ جدیدش بسیار خرسند است. سهراب که حسابی عذاب وجدان داشته، با دیدنِ حالِ خوش مقتول، آرام میشود. برای همین با آغوشِ باز، به استقبال مرگ که همان اعدام بوده، میرود.
به نظر میرسد نویسنده با بیان این داستان، درونمایهی “ثواب یا گناه” را که همان نام داستان است، انتخاب نموده. دزدی و قتل از دید انسانها کار ناپسندی است حتی اگر با انسان گناهکاری سر و کار داشته باشیم، حتی اگر خودمان در شرایط بسیار نامناسبی به سر ببریم، که در جایی از این داستان هم راوی به این نکته اشاره میکند و به سهراب میگوید:
اگر بنا بشود که هرکس غم و غصهای دارد و آرزوهایش عملی نشده کارد بردارد و نصف شب شکم همسایهاش را سفره کند که چه خبر است؟
بله، نرسیدن به رویا! این هم، مشکل دیگر سهراب است که همیشه آرزو داشته در رشتهی طب درس بخواند و نتوانسته. همه ما این را خوب میدانیم که بخش وسیعی از جنایات از همین آرزوهای برآورده نشده شکل میگیرد. گویی نویسنده با آوردن چنین جزئیاتی سعی دارد عقبهای از سهراب به ما نشان دهد که با وجود تحصیل علم و انسان موجهی شدن، باز هم از صدماتِ روحی کودکی تا جوانیش رنج برده و دستِ آخر، همین رنجها کار دستش داده. این کار از منظر نویسندگی، کمک به شخصیتسازی است و آماده کردنِ بستری مناسب، برای پذیرشِ کاری که شخصیت داستان به آن دست زده.
اما با توجه به خوابی که سهراب دیده، که البته معلوم نشد خواب بوده یا در عالم بیداری، که خود یک سورئالِ ریزی به همراه دارد، انگار سهراب خیلی هم مقصر نیست و جان کسی را گرفته که خودش هم به این مرگ راضی است. کسی که نیاموخته چگونه زندگی کند و از زندگی لذت ببرد و فقط دلش به زیاد شدن پولهایش خوش است، کسی که حتی وقتی هم میخوابیده کابوس میدیده و مال و اندوختهاش آرامش را از زندگیش ربوده.
پس کاری که از نظر همه ما خطا و گناه است، شاید درست و ثواب باشد و کسی که در این مورد میتواند قضاوت کند، مسلما ما نیستیم. بر همین مبنا، در جایی از داستان راوی میگوید: “داور حقیقی خداست و هیچکس مسئول بد و خوب دیگران نیست.”
البته نکات دیگری هم در این داستان مشاهده میشود. به عنوان مثال اگر راوی از همان ابتدا به ادامه تحصیل سهراب کمک نمیکرد احتمالا ککِ به دانشگاهِ طب رفتن، به تنبان او نمیافتاد و کار به آدمکشی نمیرسید.
آیا ذهن شما هم، درگیر اثر مومنتوم یا همان اثر بال پروانه، شده است؟
یا اینکه آن زمانها چقدر راحت، افراد با اندک سوادی کارمند میشدند و این روزها جوانهای دکتر مهندس، در رویای کارمندی هم میسوزند. هرچند که همان زمان هم حقوق کارمندی کفاف زندگیها را نمیداده.
نکته بعدی ثروتی است که خواسته ناخواسته به رخ افراد نیازمند کشیده میشود و میتواند شروع حوادث بد و بدتری باشد. در ادیان نیز، به این امر اشاره شده است که تا میتوانید از تبرج اجتناب کنید.
نیک میتوانید داستان کامل ثواب یا گناه را در پایین همین نقد گوش دهید و در کنار خواندن این متن، با هوشیاری بیشتری به درون مایه این داستان بیاندیشید.
داستان صوتی ثواب یا گناه
گوینده : سیده هدی قاسمیان
قسمت اول :
قسمت دوم :
3 Comments