رمان قصر از فرانتس کافکا

رمان قصر از فرانتس کافکا

رمان قصر از فرانتس کافکا

اگر اهل رمان خواندن باشید، حتما اسم نویسنده‌ی معروف چکسلواکی، یعنی فرانتس کافکا را شنیده‌اید، همان کافکائی که به دوست صمیمیش وصیت کرده بود بعد از مرگش، تمام آثار او را بسوزاند.

کافکا یکی از موثرترین نویسندگان غربی به شمار می‌رود. ماکس برود، اما همان دوستی است که به وصیت کافکا عمل نکرد و تا می‌توانست آثار او را منتشر کرد و با این کار، او را تبدیل به یکی از مشهورترین و تاثیرگذارترین نویسندگان دنیا کرد.

معرفی رمان قصر کافکا :

گوینده : سیده هدی قاسمیان

خلاصه رمان قصر کافکا :

گوینده : فرشاد جلوه ده

از جمله کارهای او می‌توان به رمان مسخ، محاکمه، قصر، آمریکا (یا با نام دیگرِ “مردی که ناپدید شد”) اشاره کرد.

از نوشته‌های زیبای رمان قصر:

“قبل از آنکه تو را بشناسم، گمگشته بودم. هیچکس قبولم نمی‌کرد و تا می‌خواستم با کسی گرم بگیرم، به من تشر می‌زد که بروم پی کارم و وقتی می‌توانستم آسایشی پیدا کنم، پیش کسانی بود که می‌خواستم از دستشان بگریزم.”

گوینده : سیده هدی قاسمیان

رمان قصر، 20 فصل دارد و در مورد مردی به نامِ کاف است که نصف شب وارد دهکده‌ای می‌شود که در آن قصر وجود دارد. او مساح است، مورد تایید قصر است و آمده تا مساحی کند. او از ابتدا تا انتهای داستان درگیر آن است که بتواند به انجام درست و تمام و کمالِ شغلش بپردازد اما گویی هر چه بیشتر تلاش می‌کند، کمتر موفق می‌شود!!! کاف دلباخته‌ی دختری می‌شود که در مهمانخانه‌ی آقایان کار می‌کند. دختری که فریدا نام دارد و کاف تصمیم می‌گیرد تا با او ازدواج کند. کاف مدام در پی یافتن راهی است که بتواند وارد قصر شود اما در این مسیر هم دچار مشکلات زیادی می‌شود.

او از بدو ورودش به دهکده، مدام به دنبال یافتن راهی است تا بتواند به مردم و آقایانِ دهکده بفهماند که مسیرشان اشتباه است و اندیشه‌هایشان به کلی غلط است اما هر چه به فصل بیستم این رمان نزدیک می‌شویم، به این نتیجه می‌رسیم که کاف نیز دارد همرنگ جماعت می‌شود. گویی زندگی در دهکده و قوانین حاکم بر دهکده، راه دیگری برای ساکنین باقی نمی‌گذارد.

از نوشته‌های زیبای رمان قصر:

“بله مانع هست، شک هست، سرخوردگی هست، اما این‌ها همانطور که همه‌مان می‌دانستیم به معنای آن است که تو چیزی را بدون پرداختنِ بهایش گیر نمی‌آوری و باید برای هر چیز جزئی بجنگی. این دلیل بیشتری است که به جای افسرده بودن، سربلند باشی.”

گوینده : سیده هدی قاسمیان

چیزی که مشخص است این است که کافکا تمایلی به تمام کردنِ نوشته‌هایش ندارد. انگار او از هر آنچه می‌نویسد راضی نمی‌شود و این عدم رضایت، او را از نوشتن یک پایانه برای کارهایش، منع می‌کند. دو رمان محاکمه و آمریکا نیز، نیمه تمام مانده‌اند.

قصه‌ی قصر اما فرق می‌کند. قصر در 41 سالگیِ کافکا، یعنی در همان سنی که کافکا درگذشت، بی‌سرانجام ماند. کافکا به بیماری سل دچار می‌شود و راه گلویش به قدری بسته می‌شود که دیگر نمی‌تواند غذا بخورد. این در حالی است که آن زمان علم پزشکی به اندازه‌ی امروز، رشد نکرده بود و در نهایت، گرسنگیِ زیاد، باعث شد که کافکا بمیرد.

از نوشته‌های زیبای رمان قصر:

“مخالفتی که آدم در دنیا به آن برمی‌خورد بزرگ است و هر چه آدم جویای هدفی برتر باشد، این مخالفت بیشتر می‌شود.”

گوینده : سیده هدی قاسمیان

این سوال اما هنوز بی‌جواب باقی مانده که آیا رمان قصر هم قرار بود بر اساس میل باطنیِ کافکا مانند رمان‌ها و نوشته‌های دیگرش ناتمام و بی‌پایان باقی بماند یا اینکه عمر کوتاهِ این نویسنده، دیگر مجالی برای تمام کردن داستانش به او نداده.

البته گمانه‌زنی‌هایی توسط خوانندگان این اثر شده که می‌گوید، فصل بیستم، همان فصل آخرِ رمان خواهد بود و این رمان جایی برای پر و بال گرفتنِ بیشتر ندارد.

اما چه کسی می‌داند که نظر نویسنده‌ی قصر حقیقتا چه بوده؟!!! آن هم نویسنده‌ای مثل کافکا که زیاد قابل پیشبینی نیست.

از نوشته‌های زیبای رمان قصر:

“تصمیم‌های اداری مثل دخترهای جوان خجالتی‌اند.”

گوینده : سیده هدی قاسمیان

به نظر می‌رسد آقای کاف، شخصیت اصلی رمان قصر، خودِ نویسنده است. انتخاب یک حرف، که حرف اولِ نام خانوادگی کافکاست، باعث شده تا به نظر برسد کاف خودِ اوست و در این حالت، احتمالا دهکده نماد دنیایی است که همه‌ی ما به نوعی در آن سرگردانیم. زندگی و سرنوشت همه، رشد و یا پس‌رفت آدم‌ها، گویی از طرف قصر، هدایت می‌شود.

قصر می‌تواند نماد جبر در زندگی انسان‌ها باشد. جایی که دیگر کاری از دست آن‌ها برنمی‌آید و تسلیم می‌شوند. از سویی دیگر در این رمان، تمام آدم‌ها می‌خواهند به هر شکلی شده، راهی به قصر پیدا کنند. گویی قصر، همان مقصودی است که انسان‌ها را به تعالی می‌رساند.

آن‌ها در پی حتی کوچکترین کورسویی برای رفتن به قصر هستند. به عنوان مثال، خودِ کاف هم، تلاش می‌کند تا با فردی که نامزد فعلیش، قبلا با او رابطه داشته، یعنی کُلام، صحبت کند، به این امید که او بتواند شرایط ورود کاف را به قصر فراهم کند.

از نوشته‌های زیبای رمان قصر:

“مادرمان از همه‌مان ضعیف‌تر بود. احتمالا به خاطر آنکه نه فقط غصه‌های مشترکمان، بلکه غصه‌های خصوصی هر کداممان را خورده بود.”

گوینده : سیده هدی قاسمیان

و در انتها نیز، کاف با تمام سختی‌ها می‌تواند به قصر وارد شود. قصری که آنقدر درگیر بروکراسی است که آدم را گیج و خسته می‌کند. به همین دلیل شاید برخی، رمان قصر را نقدی به دیوان سالاری در جوامع بدانند. مرادِ کافکا هر آنچه که بوده، بدون شک ناتمام ماندن این رمان، همچنان گمانه‌زنی‌های زیادی را پیرامون این رمان، رقم می‌زند.

به قلم سیده هدی قاسمیان

 

 

لطفا نظر خودتان را با ما در میان بگذارید
هدی قاسمیان
هدی قاسمیان هستم. دانشجوی دکترای هوش مصنوعی و رباتیک، نویسنده کتاب یک نفر ایران را با خود برده و برنده لوح تقدیر از جشنواره ی داستان نویسی صادق هدایت. علاوه بر نویسندگی در زمینه گویندگی هم فعالیت دارم. به طور کلی عاشق هنر و ادبیات هستم.

مقالات مرتبط

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نوزده − نه =