هنر لذت بردن از زندگی
آدما میگن «خستم؛ دیگه بریدم؛ نمیکشم دیگه»
همه ما زیاد از این جملات شنیدیم؛ اینکه طرف تقی به توقی میخوره از همه چیز میزنه و فرار میکنه. خب این یک مسئله بزرگ تو زندگی همه ماست و تا آستینی برای حل کردنش بالا نزنیم، یک موج بلند بیاد فرار میکنیم.
میدونید بزرگترین دیدگاه و نگرشی که آدما رو زود خسته میکنه چیه؟
نتیجهگرایی
نتیجهگرایی همون سمی که آدما بهش دچار میشن و آخرشم میبُرن. اینکه اگر من الان دارم کتاب میخونم باید این کتاب منو به یک چیزی برسونه، مثلا اینکه جیبم پر از پول بشه یا بتونم مشکلاتم با خانوادم رو حل کنم اما در واقعیت اینطوری نیست و شرایط توی دنیایی که زندگی میکنیم خیلی متفاوته.
قرار نیست همهی کارهای ما به نتیجه برسن، در واقع ما کار و هدف اصلیمون تلاش کردنه. اینکه آدم برنامه داشته باشه و با برنامه بره جلو خیلی خوبه ولی بعضی اوقات اوضاع و احوال اونطوری که میخوایم پیش نمیره. پس نباید دیدگاه نتیجهگرایی تو انجام دادن کارمون داشته باشیم چون که باعث دلسردیمون میشه و ملاک رو باید تلاش کردن دونست.
به عبارتی باید از جاده لذت برد؛ از مسیری که داریم توش حرکت میکنیم بهره ببریم و زندگی کنیم.
مشخص نیست که فردا، یک ساعت دیگه، یا یک سال آینده نفس تو ریههای ما باشه، پس باید از همین الان لذت برد. هممون تجربش کردیم که چقدر حسرتهای دوران گذشتهای که دیگه برنمیگرده دردناک و سخته. از همین الان شاید لذت بردن از زندگی کردن و حرکت کردن بهترین موقعیت برامون باشه.
حالا فکر میکنین آدمای دور برمون چقدر به این قضیه عمل میکنن؟ به چی؟ لذت بردن از مسیر! شاید کم باشن همچین اشخاصی اما باید اینم در نظر گرفت که به بیتفاوتی و کاهلی نرسیم. مرادم از بیتفاوتی اینکه بیبرنامه هم نباید پیش رفت و توی انجام دادن کاری که باید انجام بدیم و همچنین تلاش کردن، سست و بیاراده نشیم.
حالا برای این که بتونیم واقعاً از زندگی لذت ببریم نیاز داریم که بدونیم مفهوم این عبارت چیه؟
مفهوم عبارت «لذت بردن از زندگی»
شاید مفهوم این عبارت رو در این ببینیم که باید هر لحظهی زندگی پر از خنده و شادی و مسافرت باشه تا بتونیم لذت ببریم و اگه سختیای توی مسیرمون باشه که لذت نداره.
اما مفهوم درست این عبارت اینکه که از همون سختی و چالشها هم لذت ببریم و اونا رو مانع زندگیمون نبینیم. همینجاست که آدما کم میارن و میگن «بُریدَم دیگه». اینا مانع نیستن که ما بِبُریم و تسلیم بشیم؛ این مسائل چیزایی هستن که بهمون کمک میکنن واقعا از زندگی لذت ببریم و رشد کنیم.
حالا این اتفاق توی هر مسیری که تو زندگیمون انتخاب میکنیم میتونه رقم بخوره؛ که البته شخص به شخص این مسیر و راه متفاوته. فرقی نمیکنه مسیرمون کرج باشه یا اصفهان؛ بالاخره میشه ازش لذت برد و حتی اگر لاستیکمون هم پنچر شد بازم با لبخند و عشق بریم تعمیرش کنیم.
اینجور زندگی کردن هنر میخواد و هرکسی شاید نتونه بهش برسه
راستی یک موضوع دیگه هم مهمه؛ اینکه چه مسیری رو انتخاب کنیم که بتونیم ازش لذت ببریم؟
عشق شغلی
شاید یکی از بهترین انتخابهای ما برای مسیری که بتونیم از تمام اتفاقات و رنجهاش لذت ببریم، عشق شغلی ما باشه. همون کاری که وقتی انجامش میدیم نمیفهمیم زمان کی میگذره و به قولی کِیف میکنیم از انجام دادنش.
بخوام بیپرده صحبت کنم و رک باشم، متأسفانه به خاطر نگرشهای نادرستی که توی جامعه وجود داره همه میرن سراغ کار و مسیری که توش پوله؛ همین مهمه براشون.
یکی از دوستان تا دیروز به فکر کسب و کار اینترنتی تو زمینه پوشاک بود، باز چند روز بعد تصمیم میگیره که یک فست فود باز کنه؛ چرا اینطوری میشه؟ چون به دور و برش نگاه میکنه ببینه کی به چی رسیده منم همونو برم تا پول دربیارم. جالبه که این اتفاق برمیگرده به نگرش نتیجهگرایی خیلی از آدما.
یاد گرفتن از دیگران و استفاده از تجربیاتشون خوبه اما زمانی بازدهی مطلوب داره که در راستای عشق شغلی و استعداد ذاتیمون باشه تا بتونیم پیشرفت کنیم، اینطوری پولم خودش آروم آروم میاد.
آدما حاضرن یک عمر خودشونو رنج بدن و عذاب بکشن تا به پول برسن، به شهرت برسن و کلی چیز دیگه اما معمولاً وقتی به یک سنی و درجهای میرسن میگن پشیمونن و حسرت میخورن.
حسرت از اینکه اینهمه دوییدن و به خانوادشون توجه نکردن، به سلامتیشون اهمیتی ندادن و بهترین لحظات عمرشون رو توی خیال فردا و آینده بودن و الانشونم که فقط حسرت گذشته براشون مونده.
گوینده : کامیار ارباب زی
جمعبندی
همه میدونیم که ما فقط یک بار فرصت زندگی کردن داریم و آدمی که اینو درک کنه، نه زمانش رو به بطالت میگذرونه و نه به رنج و عذاب الکی. زندگی در جریانه و مسیرمون رو بهتره که حس کنیم و از لحظه به لحظهاش لذت ببریم.
همه کارها و مسیرها سختی دارن و بهترین انتخاب ما میتونه تصمیمی باشه که به عشق شغلیمون برسه و از چالشاش هم کِیف کنیم.
2 Comments