یکمی هم دعا کنیم
از زمانی کرونا اومده تو مملکتمون و دندونشو روی گلوی همه مردم جهان گذاشته، شرایط سختی رو برای همه رقم زده. همه مردم دنیا خواسته و ناخواسته با این ویروس سر و کله میزنن و خیلیا هم شاید به این بیماری مبتلا نشده باشن اما واقعاً دارن درد میکشن.
چند وقت قبل همراه با ماسک و رعایت اصول بهداشتی رفتم پیش یکی از مدیران توانمند مشهدی، شخصیتی که من در کسب و کارداری، تحسینش میکنم؛ مثل همیشه حالش عالی بود اما یکم فرق داشت، فرقش هم به خاطر اوضاع و احوال آشفتهای بود که کرونا ایجاد کرده بود. واقعاً برای من دردناک بود و از همون روز تنها کاری رو که میتونستم براش انجام دادم؛ براش دعا کردم.
اجازه بدین از این به بعد به «کرونا» بگم «اسمشو نیار»
با اومدن اسمشو نیار، از زندگی مدیر یک شرکت گرفته تا نجار، بقال، نویسنده، گوینده، لباسفروش، پزشک، ساندویچفروش و …، همه دستخوش تغییر شده! یکی تو تخت بیمارستان نفس تنگی داره و یکیام شب میره خونه شرمنده زن و بچهاش میشه.
خلاصه که اوضاع و احوالا خیلی خوب نیست و همه نیاز دارن که یکی براشون گوش باشه و حرفاشون رو بشنوه و باهاشون همدلی کنه، یا این که چشم باشه و ببینشون و تشویقشون کنه، تا انگیزه بگیرن. پس بهتره یکم توی این زمونه، چشم و گوش بهتری برای اطرافیان باشیم و گاهیوقتا از دل و جون مایه بذاریم. برای خودِ من، لبخند یکی که دوسش دارم و اینکه ببینم داره رشد میکنه، یک دنیا برام میارزه و توی این راه از هیچ چیزی دریغ نمیکنم.
البته بوده لحظاتی که واقعاً هیچ کاری از دستم بر نمیومده؛ مثل زمانی که یکی از نزدیکانم کرونا گرفت. خیلی بده که نمیشه رفت عیادت بیمار، همین ممنوعیت رفت و آمدی، اسمشو نیار رو، ویروس مهلکتری میکنه. به هر حال تنها کاری که میتونستم انجام بدم این بود که براش دعا کنم. دعا کنم که زودتر حالش خوب بشه یا اگرم واقعاً عمرش به این دنیا نیست، عذابی نکشه و عمر با عزتی داشته باشه.
شما رو نمیدونم اما من خودم خیلی با دعا کردن آروم میشم، به خصوص زمانی که توی حرم آقا امام رضا (ع) باشم. یک زمانی هر وقت دلم میگرفت، بیمعطلی میرفتم حرم اما الان که اسمشو نیار اومده، رفت و آمدم فقط به سلام دادن از دور ختم میشه.
گویندگان : محمدرضا قاسمی و کامیار ارباب زی
یکی از کارهایی که موقع دعا کردن دوست دارم اینه که برای کسایی که شاید حقم رو زیر پا گذاشتن یا اذیتم کردن، دعا کنم؛ دعا کنم که تنشون سلامت باشه و خودِ آقا امام رضا جان هدایتشون کنه.
آخه میترسم با کینهورزی شرمنده حرم پاکشون بشم و میدونم تهِ تهش، همه ما آدمیم و اشتباه ازمون خیلی خیلی زیاد سر میزنه.
درک کردنِ آدمای دور و برمون خیلی موضوع مهمیه. متقابلاً بعضی اوقاتم هست که من و شما هم حال نداریم، یهویی پشت فرمون به کسی که جلومون داره آروم میره، بد و بیراه میگیم و حالشو خراب میکنیم. طبیعیه؛ همه ما انسانیم و پر از خطاییم اما این مهمه که بالاخره متوجه اشتباهمون بشیم و تلاش کنیم که درستشون کنیم، حتی اگر باز هم بارها و بارها مرتکب همون اشتباه شدیم.
شاید یکی از کارهایی که بتونه کینهورزی رو از آدم دور کنه همین دعای خیر برای همون شخصی باشه که ازش کینه به دل دارین؛ دقیقاً مثل همین کاری که من انجام میدم. هر روز که از خواب پا میشین، تا آخر شب هر کسی که موجب ناراحتیتون شد، براش دعا کنین. اوایلش یکم مقاومت هست اما حس خوبش خیلی زود خودشو نشون میده.
راستی یکم دقت کنیم شاید اسمشو نیار اومده که همین چیزا رو بهمون یاد بده. بهمون یاد بده که یکدل باشیم، همدل و غمخوارِ هم باشیم، بیشتر به همدیگه توجه کنیم، کینهها رو بذاریم کنار، مهربونتر بشیم و قدر همدیگه و در کنار هم بودن رو بدونیم.
التبه برای هر کسی شاید درسهای مخصوص به خودشو داشته باشه اما چیزایی که جهانِ الان با این شرایط بهش نیاز داره، همین چیزاییه که بالاتر گفتم.
امیدوارم اسمشو نیار که داره نفسا رو تنگ میکنه بتونه اون اثر مثبت رو روی کره خاکی بذاره و به جاش، دل آدما رو بزرگ کنه. چون وقتی خودت ناراحتی سخته که تلاش کنی لب کسی رو بخندونی، یا اینکه برای کسی که با کلاهبرداری کل سرمایت رو بالا کشیده دعا کنی، یا وقتی خودت چه از بُعدِ معنوی و چه مادی از همه محتاجتر باشی، بخشیدن، قطعا دل خیلی خیلی بزرگی میخواد.
الانم بیشتر از هر موقع دیگهای به دعا و دلهای بزرگ نیاز داریم.
گویندگان : سیده هدی قاسمیان و کامیار ارباب زی
همه اینا رو گفتم که برسم به موضوع مورد علاقم؛ موضوع مورد علاقم چیه؟
قبلش یک سؤال : این که من و شما که داریم هر روز کلی تلاش میکنیم، آخرِ آخرِ آخرش چی برامون میمونه؟!
جوابها خیلی متفاوته اما تهِش میرسه به هیچی، چون هیچکس اینجا نمیمونه و فقط یک چیزه که میمونه، اونم مهر و محبتی که به دل کسی نشسته.
فکر کنم موضوع مورد علاقم رو فهمیدین. اینکه بتونیم درست زندگی کنیم و همیشه مثل یک انسان رفتار کنیم.
برای کامل کردن کلامم همین قطعه شعر مولانا فکر کنم کافی باشه :
دنیا همه هیچ و اهل دنیا همه هیچ
ای هیچ برای هیچ بر هیچ مپیچ
دانی که پس از عمر چه ماند باقی
مهر است و محبت است و باقی همه هیچ
به قلم کامیار ارباب زی