مهرداد جوان

مهرداد جوان
کارشناس مدیریت هتلداری،برنده جایزه موسیقی اولین دوره پویا نمایی بسیج صداوسیما در سال ۹۲در بخش فیلم کوتاه.گذراندن دوره فیلمسازی از سینمای جوان مشهدو عضو انجمن سمر.

نقد داستان «دو رسوایی»

نقد داستان «دو رسوایی» نویسنده: آنتوان پاولویچ چخوف ساکت. خدا لعنتتان کند، اگر این تنورهای لعنتی بازهم بخواهند صدای بز در بیاورند من از اینجا می روم. شما خانم موبور، چشم هایتان به نت ها باشد. با شما هستم نفر سوم از سمت راست، طرف خطا بم شما هستید، وقتی بلد نیستید بخوانید چرا با آن صدایی که به قار قار کلاغ می ماند روی صحنه می آیید؟ از نو شروع می کنیم. او بدین گونه فریاد بر می آورد و با تون رهبری اش را به کتاب نتی که در برابر خود داشت می زد. خشونت های این آقایان…

نقد داستان «ارمولای و زن آسیابان»

نقد داستان «ارمولای و زن آسیابان» نویسنده: ایوان تورگنیف هنگام غروب، ارمولای شکارچی و من رهسپار یک (( کمین شبانه )) شدیم… ولی بسیار محتمل است که همۀ خوانندگان من ندانند کمین شبانه چیست. پس گوش فرا دهید، بزرگواران. ربع ساعتی پیش از غروب آفتاب در فصل بهار، با یک تفنگ اما بدون سگ وارد بیشه می شوید. مکانی در نزدیکی کنارۀ جنگل برای خود می جویید، به اطراف می نگرید، ساچمۀ تفنگتان را وارسی می کنید و با همراهتان چشمکی رد و بدل می کنید. یک ربع ساعت گذشته است. آفتاب غروب کرده اما جنگل هنوز روشن است. هوا…

نقد داستان «زندگی خوش و کوتاه فرانسیس مکومبر»

نقد داستان «زندگی خوش و کوتاه فرانسیس مکومبر» نویسنده: ارنست میلرهمینگوی وقت ناهار بود وآنها زیر بال سبز و دولایۀ چادر ناهار خوری نشسته بودند و وا نمود می کردند که هیچ اتفاقی نیفتاده. مکومبر پرسید: آب لیمو می خوری یا شربت لیمو؟ رابرت ویلسن به او گفت: من نوشیدنی مخلوط می خورم. زن مکومبر گفت: من هم  مخلوط می خورم. یه چیز حسابی لازم دارم. مکومبر از روی موافقت با او گفت: گمونم کار درست هم همین باشه. بگو سه تا مخلوط درست کنه. رابرت ویلسن به او گفت: شیری رو هم که می خواستی شکار کردی، اون هم…

نقد داستان «کدام یک از سه» از چخوف

نقد داستان «کدام یک از سه» از چخوف ایوان گاوریلویچ فرزند یکی از تجار سرشناس مسکو و نادیا ، دختر ماریا ایو انو نا لانگر بیوۀ یک صاحب منصب عالی رتبه ، روی مهتابی ویلای ییلاقی قدیمی و مجلل خانم لانگر، ایستاده بودند. شبی بود با شکوه. حیف که در توصیف زیبایی های طبیعت مهارت ندارم و گرنه، هم مهتاب را که نور دلاویز و محبت آمیزش را از پس ابرهای تنک و از هم گسیخته، بر جنگل و بر ویلا و بر چهرۀ نادیا پاشیده بود… و هم خش خش آرام درخت ها و نغمه خوا نی بلبلان و…

نقد دو داستان کوتاه از آنتون پاولویچ چخوف (2)

نقد دو داستان کوتاه از آنتون پاولویچ چخوف نسیان مرد فراموش کاری که برای خرید نت به فروشگاه لوازم موسیقی رفته، اما هنگام سفارش  نت ، فراموش می کند که نت کدام آهنگ را می خواسته بخرد. ایوان پرو خورویچ  ملاکی چاق و قد کوتاه با دو بار سابقۀ حملۀ قلبی، که روزگاری ستوان فرز و چالاک بود و در فن رقص مهارتی به سزا داشت، اکنون خسته و مانده از خریدهایی که به دسنور همسرش کرده بود، برای خرید دفتر نت، وارد یک فروشگاه مخصوص آلات موسیقی شد. مرد آلمانی کوتاه قامتی که پشت پیشخوان مغازه ایستاده بود، گردنش…

نقد دو داستان کوتاه از آنتون پاولویچ چخوف (۱)

نقد دو داستان کوتاه از آنتون پاولویچ چخوف داستان محاکمه کلبه کوزمایگورف دکاندار. هوا گرم و خفقان آور است. پشه ها و مگس های لعنتی، دسته دسته دم گوش ها و چشم ها، وز وز می کنند و همه را به تنگ می آورند. هوای کلبه و قیافه حاضران و وز وز پشه ها، ملال و اندوه می آفریند. میزی بزرگ. روی آن، یک نعلبکی با چند تا پوست گردو، یک قیچی، شیشه ای کوچک محتوی روغن سبز رنگ، چند تا کلاه کاسکت. سراپیون، فرزند کوزمایگورف که در شهر، شاگرد سلمانی است و این روزها به مناسبت عید، برای چند…

پدرجان

پدرجان نویسنده: آنتون پاولویچ چخوف گرفتن  نمره  برای  فرزند  از  معلمی که باج  قبول  نمی کند. شروع داستان در اتاق پدر اتفاق می افتد.  مادر به اتاق پدر جان وارد می شود. و از او صلاح مصلحت می خواهد. پدر جان بعد از چند پلک زدن گفت: چه می خواهی؟ مادر گفت: با پسرمان چه بکنیم؟ بی اطلاعاتی پدر جان از وضع درسی پسرشان مادر را حسابی عصبانی کرد و باعث شد مادر همه پدرها را بی خیال تصور کند. مادر که با پدر جان بگو مگو کرده از نمره بد پسرشان گفت و از اینکه اگر نتوا ند پسرشان…

پیش از ازدواج

پیش از ازدواج نویسنده: آنتون پاولویچ چخوف این داستان روایت انسانهای سود جوست. انسانهایی که منفعت خودشان را بر هر چیز ترجیح می دهند. شروع داستان با مراسم نامزدی شخصیت داستان دوشیزه پودزاتیلکینا آغاز می شود. هنگام قرعه کشی در مراسم واسیا اسمیسلومالف مشت به زانو کوبید و بلند گفت آخر من دوستش داشتم و دارم. صبح روز بعد دختر به اتاق مادرش می رود، به محض ورود، مادر شروع به غر زدن می کند. از لباس پوشیدن دختر تا اینکه پدرش شب قبل به جای نوشیدنی به او مخلوط سرکه با روغن زیر ماهی نمک سود داده است. https://kamyararbabzi.ir/wp-content/uploads/2020/12/۱چخوف.mp3…