اسیر کمند (بخش دوم)
اسیر کمند (بخش دوم) آمدم سوی تو با گام بلند در به روی من محتاج نبند وقتی دلم از قیل وقال دنیا می گیرد به سوی اقلیم پاک تسلا، مسجد رو می نهم. آنجا که دعا رنگ وجلوه ی زیباتری دارد. از رنج بی کسی ام کم می شود و از تفریق قلب ها فاصله می گیرم و رو به طریق حقیقت می آرم. انگار مقیاس عشق وبندگی خالصانه است در این پیشگاه مقدس وشیطان دور از دل. آری زیر این گنبد لاجوردی خیل عاشقان پناه می آورند. از مناره ها وگلدسته ها آوای اذان همان سر دلبری می آید.…